خانه · ارتباط · تست رشد کودک پسر 10 ساله. چگونه یک پسر را به عنوان یک مرد واقعی تربیت کنیم: نکات. بتوانید مشکلات خود را حل کنید

تست رشد کودک پسر 10 ساله. چگونه یک پسر را به عنوان یک مرد واقعی تربیت کنیم: نکات. بتوانید مشکلات خود را حل کنید

فیزیولوژی کودک ده تا یازده ساله

ده تا یازده سال زمان قبل است. این دوره برای همه به طور متفاوتی پیش می رود، برای برخی کم و بیش بدون درد است، اما برای برخی دیگر این روند از نظر روانی دشوار است. با تغییرات ظاهری و شخصیتی همراه است. و در اینجا هیچ کاری نمی توان انجام داد، زیرا نمی توانید با طبیعت بحث کنید. بسیاری از کودکان از تغییرات فیزیولوژیکی که برای آنها اتفاق می افتد خجالت می کشند و وظیفه والدین این است که کودک را برای آن دگردیسی هایی که قرار است بدن او را به طور کامل تغییر دهد، آماده کنند.

النا گای

ما در محل کار در مورد این موضوع بحث کردیم. دو همکار دختر دارند که در کلاس دوم یک مدرسه درس می خوانند، اما خود کلاس ها متفاوت است. یکی از همکاران بزرگتر (بیش از 40 سال)، دختر در 2B، دیگری جوان (کمی بیشتر از 30 سال)، دختر در 2A است. کل موازی روز دیگر تعطیلات پاییزی داشت. گروهی از کودکان کلاس 2B آهنگی را اجرا کردند و آن را با عناصر رقص اجرا کردند. دختران با دامن های توری و یک تی شرت که به صورت گره ای روی شکم بسته شده بود و یک نوار 5-7 سانتی متری از بدن بین بالا و پایین مشخص بود. به همین دلیل است که اختلاف شعله ور شد. یک و نیم جوان تیم از این که این یک نگاه ناپسند برای دانش آموزان کلاس دوم بود خشمگین بودند، که این یک نمایش غیرقابل قبول جنسیت در سنین پایین بود، دختران نباید ناف خود را نشان دهند. همکار دوم و با او نیمه دیگر تیم هیچ چیز زشتی در چنین ظاهری ندیدند و فکر کردند که این فقط یک تصویر صحنه ای است و اصلاً در اینجا جنسیت وجود ندارد. طرف چه کسی بودم - فعلاً چیزی نمی گویم.
داشتن نظر بیرونی جالب شد. به نظر شما این شکلی بودن برای دخترا روی صحنه قابل قبوله یا بازم زشته؟

95

روانشناسی کودک ده تا یازده ساله

از نظر روانی، در سن ده سالگی، کودک به طور قابل توجهی بالغ شده است. او در حال شروع به شورش در هر یک از مظاهر آن است. از دست دادن اقتدار بسیار آسان است. اگر در جایی تسلیم شوید یا برعکس، زیاده روی کنید، رشته روانی نازکی که شما را به فرزندتان متصل می کند، پاره می شود. پارادوکس این سن این است که یک نوجوان بیشتر از والدین خود در معرض تأثیر غریبه ها است. و افراد بسیار زیادی بر او تأثیر می گذارند.

به عنوان یک قاعده، در ده یا یازده سالگی، یک کودک بیشتر به شرکت همسالان علاقه مند می شود تا شما. نباید فرزندتان را از برقراری ارتباط با کسی که دوستش ندارید، انتقاد از دوستان و به طور کلی ابراز احساسات منفی نسبت به اطرافیانتان منع کنید. می توانید مطمئن باشید که همه چیز دقیقاً برعکس انجام خواهد شد - صرفاً از روی احساس تناقض. حتی اگر کسی را در کنار فرزندتان دوست ندارید، سعی کنید با آرامش این موضوع را به او بگویید. جمله "من شما را از ارتباط با او منع می کنم" به طور قطعی مناسب نیست. برعکس، تاکید کنید که به انتخاب او احترام می گذارید، اما از او بخواهید به برخی ویژگی های شخصیتی که به نظر شما واقعاً با وضعیت دوست پسر یا دوست دختر مطابقت ندارد، توجه کند.

10 سال زمان مناسب برای تمرین ورزشی است. این گزینه (به شرطی که جایی که قرار است پسر یا دخترتان را بفرستید ثابت و شایسته باشد) به ایده آل نزدیک است. در کمپ، فرزند شما هم مستقل و هم تحت نظارت است. شما می توانید تجارت را با لذت ترکیب کنید و فرزند خود را به یک کمپ تخصصی بفرستید - یک کمپ ورزشی یا اردویی که در یادگیری زبان های خارجی تخصص دارد.

توصیه هایی برای والدین کودکان ده یا یازده ساله

سعی کنید با این واقعیت کنار بیایید که فرزندتان به تدریج از شما دور می شود، سعی نکنید او را به زور به خودتان گره بزنید. مطمئناً درجه خاصی از کنترل لازم است. اما شما نباید به پرخاشگری با پرخاشگری پاسخ دهید. کودکی که فعالانه "من" خود را ادعا می کند، تنها از طریق مذاکره می تواند به هر چیزی متقاعد شود. نصیحت کنید، اما مداخله نکنید. پیگیر باشید، اما بیش از حد فشار نیاورید - اثر دقیقا برعکس خواهد بود. فعالیت های مشترکی را ارائه دهید که هم برای شما و هم برای فرزندتان جالب باشد. این اتفاق می افتد که والدین یک دوست یا دوست دختر بیشتر مورد احترام کودک هستند تا خود او. دلایل می تواند بسیار متفاوت باشد: از ویژگی های شخصی والدین دیگران گرفته تا ترسی که کودک در مقابل خود تجربه می کند. در ده یا یازده سالگی، یک فرد در حال حاضر کاملاً بالغ است و روابط با او تا حد زیادی به توانایی افراد بزرگتر برای همکاری بستگی دارد.

می توان گفت در نه سالگی کودک بالاخره از نقش یک نوزاد خداحافظی کرده است، رشد کرده و بالغ شده است. رشد کودک در 9 سالگی و بعد از آن به دوره نوجوانی اطلاق می شود که شخصیت به طور فعال در حال شکل گیری است و تغییرات فیزیولوژیکی در بدن به سرعت رخ می دهد. رشد کودک در سن 9 سالگی با این واقعیت مشخص می شود که او نه تنها متعادل تر، بلکه مسئولیت پذیرتر شده است، او در بسیاری از مسائل به خوبی آگاه است و بیشتر می فهمد. رشد یک کودک 11 ساله با این واقعیت مشخص می شود که نوجوان به طور فعال شروع به توضیح و دفاع از دیدگاه خود می کند، نظر او بر نظرات دیگران غالب است و به نظر می رسد تنها درست است. همچنین در حال رشد، یک کودک 12 ساله فضای شخصی را "برنده" می کند و خود را نشان می دهد. برای اینکه رشد کودک در 10 سالگی و در تمام دوران نوجوانی بدون درد و به درستی پیش برود، والدین باید تغییراتی را که در بدن و ذهن کودکشان رخ می دهد درک کنند و بتوانند به موقع با آنها سازگار شوند.

رشد فیزیولوژیکی یک نوجوان

با وجود رشد اولیه نسل جوان مدرن، دوره بلوغ هنوز معمولاً به 10-13 سال نسبت داده می شود. رشد فیزیولوژیکی کودک در 9 سالگی معمولاً بدون هیچ دگردیسی مشخص انجام می شود. اما یک کودک 10-12 ساله معمولاً وارد مرحله تغییرات نوجوانی می شود که نه تنها بر بدن بلکه شخصیت و خودآگاهی تأثیر می گذارد. برای برخی از کودکان، این دوره بدون درد می گذرد، در حالی که برخی دیگر اضطراب و مشکلات زیادی را تجربه می کنند. از آنجایی که اجتناب از این "تجدید ساختار بدن" که توسط طبیعت برنامه ریزی شده است امکان پذیر نخواهد بود، آگاهی از ویژگی های آن مهم است. از این گذشته، بسیاری از کودکان نمی توانند وضعیت خود و آنچه در حال وقوع است را درک کنند و بنابراین در این مرحله والدین باید کمک کنند.

  • رشد کودک 10 ساله یک کودک ده ساله تازه وارد دوران نوجوانی می شود. در دختران معمولاً تغییرات فیزیولوژیکی در بدن زودتر و سریعتر از پسرها رخ می دهد. در بیشتر موارد، تغییرات هورمونی با تغییر شدید احساسات، ظهور علاقه شدید به جنس مخالف و شکل گیری فعال روابط بین جنسی همراه است. با شروع بلوغ، هورمون جنسی به شدت وارد جریان خون می شود.
  • رشد کودک 11 ساله در حدود سن 11 سالگی، دختران شروع به افزایش وزن می کنند، در حالی که پسران هنوز تغییرات قابل توجهی را در وزن تجربه نمی کنند. اغلب در این سن، اولین نشانه های تغییرات شخصی ظاهر می شود: کودک گرم مزاج می شود و از والدین خود دور می شود.
  • رشد کودک 12 ساله ایجاد خصوصیات جنسی ثانویه و توزیع مجدد چربی بدن رخ می دهد. در پسران، اندازه بیضه ها به شدت افزایش می یابد، صدا شکسته می شود، مو در نواحی صمیمی ظاهر می شود و تشعشعات شبانه رخ می دهد. دختران همچنین در ناحیه صمیمی مو ایجاد می‌کنند، سینه‌هایشان رشد می‌کند و شکل آن‌ها برجسته‌تر می‌شود. مرجع اصلی کودک در این سن، همسالان او هستند؛ علاقه نوجوانان به یادگیری کاهش می‌یابد و ممکن است ارزش‌ها و سرگرمی‌ها تغییر کند. یک کودک می تواند به خرده فرهنگ جوانان بپیوندد. این دوره سنی مرحله مقدماتی برای روابط اجتماعی و جنسی است، بنابراین والدین باید در مورد موضوعاتی که نوجوان را نگران می کند صحبت کنند و به سادگی در مورد روابط خانوادگی، بین فردی و جنسی صحبت کنند.
  • رشد یک کودک 13 ساله. در این دوره، به اصطلاح جهش رشد رخ می دهد، زمانی که نوجوان به سرعت دراز می کشد. وزن بدن همچنان در حال افزایش است، پسران می توانند از 38 تا 50 کیلوگرم و دختران 43-52 کیلوگرم وزن داشته باشند. پسرها توده عضلانی به دست می آورند، در حالی که دختران به شکل گیری ظاهری زنانه ادامه می دهند.

والدین برای رشد مناسب کودک 10 ساله و در تمام دوران نوجوانی چه کاری می توانند انجام دهند؟ اولاً، والدین ملزم به درک و حفظ لحن دوستانه از ارتباط هستند. شما باید به صحبت کردن با کودک ادامه دهید، و سخنرانی نکنید، بلکه گفت و گو کنید و زمانی که کودک برای برقراری ارتباط باز است، صحبت کنید. نه تنها بحث درباره تفاوت های زن و مرد و بحث در مورد تفاوت های ظریف روابط بین جنسیتی مهم است، بلکه نشان دادن جنبه های مختلف روابط اجتماعی به کودک نیز مهم است. در مورد جنبه‌های جنسی، انگیزه‌ها و جذابیت‌ها با فرزندتان صحبت کنید و به او کمک کنید خودش را درک کند. اگر کودکی نمی خواهد صحبت های صریح داشته باشد، می توانید به او ادبیات و فیلم های باکیفیت در این زمینه ارائه دهید. درک این نکته برای والدین مهم است که در این دوره کودک به طور فعال در مورد خودش یاد می گیرد و سعی می کند روابط جدیدی با دیگران ایجاد کند؛ باید به او کمک کرد تا هماهنگی بین خود و مردم پیدا کند.

رشد روانی کودک 10 ساله و 11-13 ساله

در سن ده سالگی، کودک واقعا بالغ به نظر می رسد و در سن 12-13 سالگی، شکل گیری شخصیت کودک تقریباً به طور کامل کامل شده است. در این دوره، حفظ ارتباط بین والدین و فرزندان مهم است، زیرا در این زمان است که ضعیف ترین و شکننده ترین است، زیرا کودک آماده است تا به حرف هر کسی گوش دهد، نه والدینش.

رشد یک کودک 10 ساله با افزایش مهارت های ارتباطی و استقلال مشخص می شود. کودک به راحتی آشنا می شود، در جمع همسالان احساس راحتی می کند و زمان زیادی را با دوستان می گذراند. تمام تلاش ها برای کاهش ارتباطات کودک با خشم مواجه می شود، بنابراین ممنوعیت ها در اینجا کمکی نمی کند. درخواست ها و خواسته های خود را نه به صورت اولتیماتوم، بلکه به صورت توصیه دوستانه یا بیان واقعیت بیان کنید.

برای رشد صحیح روانشناختی کودک 11 ساله باید آزادی بیشتری برای او فراهم کرد. برای مثال، می‌توانید او را به یک کمپ پیشگامی خوب بفرستید، جایی که می‌تواند بدون کنترل والدین با خیال راحت استراحت کند.

رشد روانی یک کودک 12 ساله با دوری از والدینش مشخص می شود؛ نوجوان سعی می کند "خود را از دیگران دور کند". در این دوره، شل کردن کنترل مهم است، اما به هیچ وجه آن را حذف نکنید. شما باید با استفاده از روش مذاکره و رسیدن به سازش با فرزندتان صحبت کنید.

رشد یک کودک 13 ساله به دوره ای از ثبات روانی بیشتر اشاره دارد؛ نوجوان قبلاً ارزش ها و دیدگاه های اساسی را در مورد زندگی شکل داده است، او اعتقادات خود را دارد و آماده است تا نظرات عزیزان را در نظر بگیرد. . با درک ویژگی‌های رشدی یک کودک 13 ساله، مهم است که والدین با در نظر گرفتن نظر و خواسته‌های او، با او مانند یکسان رفتار کنند، اما همچنان قوانین وضع شده در خانواده را رعایت کنند و کودک را تربیت کنند.

چه چیزی را می خواهیم به کودکان القا کنیم؟ مهربانی، نجابت، شجاعت، پشتکار... دست به دست، بسیاری از ما خود را به این مفاهیم بسیار کلی محدود می کنیم. اما آنها دقیقاً چه معنایی برای هر یک از ما دارند؟ چه چیزهایی اساساً برای من مهم هستند و چه چیزهایی چندان مهم نیستند؟

بسیار مفید است که این سوالات را از خود بپرسید و در مورد "برنامه والدین" فکر کنید. و نه در حال فرار، بلکه به طور جدی، افکار خود را فرموله و یادداشت کنید. به هر حال، اگر اهداف ما مبهم باشد، خیلی چیزهای مهمی را که می توانستیم، اما نتوانستیم به فرزندانمان بدهیم، از دست می دهیم. برای جلوگیری از این امر، نویسنده لیندزی مید "برنامه فرزندپروری" خود را ایجاد کرد.

***

به نظر می‌رسد اخیراً فکر می‌کردم دخترم گریس قبل از 10 سالگی چه اصولی را باید یاد بگیرد. اما ویت در حال حاضر به این نقطه نزدیک شده است. کمتر از 2 ماه دیگر او 10 ساله می شود و دیگر کسی در خانه ما نمی ماند که سنش را بتوان با یک عدد مشخص کرد. مانند گریس، من همیشه به این فکر می‌کنم که ویت باید چه ارزش‌ها و اصولی را بدون زیر سوال بردن آنها درونی کند.

من در مورد این موضوع فکر می کنم و حتی گزینه ها را یادداشت می کنم ، اما در عین حال می دانم که همه چیز فقط به من بستگی ندارد. می دانم که کاری که انجام می دهم مهمتر از آنچه می گویم است. من باید همیشه بر اساس این اصول رفتار می کردم، زیرا در طول 10 سال او موفق شد ناآگاهانه بسیاری از اصول و ارزش های من را اتخاذ کند.

امیدوارم که این اصول را به پسرم به خوبی آموزش داده باشم.

در اینجا چیزی است که من دوست دارم او تا زمانی که به 10 سالگی برسد یاد گرفته باشد:

1. به دیگران احترام بگذارید.هم مرد و هم زن. مدیر مدرسه شما و مرد بی خانمان در مترو سزاوار احترام یکسان هستند. شما در حال حاضر آن را به طور غریزی انجام می دهید. لطفا هرگز این اصل را تغییر ندهید.

2. شوخی و فعالیت بدنی سالم و سرگرم کننده است.می‌دانم که بیشتر از آنچه که باید، شما را خفه می‌کنم، زیرا خودم سکوت را ترجیح می‌دهم، اما دارم روی آن کار می‌کنم. فعالیت بدنی و حتی کمی وحشی بودن کاملا طبیعی است. اما مرزهایی نیز وجود دارد - خشونت فیزیکی طبیعی نیست. بسیار مهم است که بفهمیم مرز کجاست.

3. نه یعنی نه. و دوره.مهم نیست چه کسی و در چه زمینه ای نه می گوید.

4. حساسیت خود را پنهان نکنید.شما همه چیز را به طرز باورنکردنی عمیقی تجربه می کنید - گذر زمان، خاطرات، عشق، از دست دادن. احساسات خود را سرکوب نکنید. شما می توانید فردی قوی و در عین حال حساس باشید. در واقع، پالت غنی از احساسات شما را قوی تر می کند. این برای پسران و دختران صادق است.

5. شما نمی توانید شخص دیگری را خوشحال کنید - نه من، نه بابا، نه خواهر.هیچکس. و این مسئولیت شما نیست. همه ما این را می دانیم و امیدوارم همیشه این را به یاد داشته باشید.

اجازه ندهید کسی باعث شود که شما در قبال خوشبختی خود احساس مسئولیت کنید.

شما مسئول خودتان و نگرش خود نسبت به دیگران هستید که البته می تواند بر روحیه آنها تأثیر بگذارد. اما اجازه ندهید کسی باعث شود که شما در قبال خوشبختی خود احساس مسئولیت کنید. من را خوشحال می کند که بدانم شما در حال موفقیت، غلبه بر مشکلات، احساس اشتیاق، لذت بردن از زندگی و زندگی عمدی هستید.

واقعا خوبه. من هنوز یاد نگرفته‌ام که زمان را متوقف کنم، اما می‌دانم که وقتی به تمام اتفاقات حتی زندگی روزمره توجه دقیق می‌کنیم، با خاطرات غنی و روزهای پر از زندگی پاداش می‌گیریم.

7. چیزی را پیدا کنید که به آن علاقه دارید.مهم نیست چه چیزی است، نمی خواهم بشنوم که می گویید "من حوصله ام سر رفته است." هرگز. چیزهای جالب زیادی در اطراف شما برای کشف، یادگیری و تجربه وجود دارد. من از هر یک از سرگرمی های شما پشتیبانی خواهم کرد، خواه هاکی باشد، یا برنامه نویسی، یا نواختن ویولن - یا حتی یکباره! اما شما باید چیزی را پیدا کنید که می خواهید خود را در آن پرتاب کنید.

8. هیچ چیز بدتر از لوس شدن/ناسپاس بودن نمی تواند باشد.من یک مادر سختگیر هستم، هرچند تنبیه یا سرزنش برایم سخت است. اما اگر متوجه کوچکترین مظاهر لوس شدن یا ناسپاسی شوم، فوراً (و بدون هیچ پشیمانی) واکنش نشان خواهم داد. شما به ندرت آنها را دارید، و به نظر نمی رسد که شما به طور طبیعی چنین هستید.

لطفا همیشه به یاد داشته باشید که ما چقدر خوش شانس هستیم. این یک امتیاز بزرگ است که مانند هر روز زندگی کنیم. شگفتی های کوچک یکشنبه، داوطلب شدن، کمک به بی خانمان ها، یادداشت های تشکر - من سعی کردم به شما نشان دهم که چقدر خوش شانس است که مانند خانواده خود زندگی کنید. این بهترین واکسیناسیون در برابر فساد و ناسپاسی است.

9. حتی اگر کاری را شروع نکنید، باز هم ممکن است اشتباه کنید.من همیشه یک جمله از مارتین لوتر کینگ را به یاد دارم: "سکوت دوستان ما بسیار بیشتر از سخنان دشمنان ما دردناک است." سرکرده یا محرک باند مقصر است، اما کسانی که از او پیروی کردند نیز مقصر هستند. از ایستادن در مقابل بچه های محبوب وقتی کار بدی انجام می دهند نترسید. هنوز این اتفاق نیفتاده است، اما می دانم که روزی این اتفاق خواهد افتاد.

10. هر چه باشد دوستت دارم.اشتباه بخشی از زندگی است. حتی اگر اشتباه کنی دوستت خواهم داشت. برای یادگیری چیزی، باید گذشته را رها کنید و دوباره شروع کنید. من این را در مثال خودم نشان دادم، شاید حتی خیلی واضح: شما توسط مادری بزرگ شده اید که از نشان دادن نقاط ضعف خود نمی ترسد، از شکست نمی ترسد، عذرخواهی کنید و دوباره شروع کنید.

اگر پسری 10 ساله در خانواده ای بزرگ می شود، والدین علاقه زیادی به روانشناسی آموزش دارند. بیخود نیست که این سن بین کودکی و بزرگسالی در نظر گرفته می شود. سطوح هورمونی کودک به طور چشمگیری تغییر می کند یا پیش نیازهای تغییرات در فیزیولوژی و روانشناسی نوجوان در حال کشف است. وظیفه والدین این است که به پسرشان کمک کنند تا بر این دوران سخت غلبه کند، با تاکید بر اینکه تغییر طبیعی است و بزرگ شود.

نوجوانی یکی از مهم ترین دوره های تأثیرگذار بر رشد بیشتر شخصیت، دوره حساسی در زندگی یک فرد است. تغییرات فیزیولوژیکی و روانی، تمایلات متناقض باعث تغییرات ناگهانی خلق و خوی، تکانشگری در رفتار کودک و گاهی نارسایی، تغییر غیرمنتظره علایق می شود.

نوجوانی را زمان تولد دوم شخصیت می گویند. و این تولد بدون درد نیست. نوجوانان از سوء تفاهم بزرگسالان، از آشفتگی احساسات، نیات، علایق و آرزوهای متناقض رنج می برند. بزرگسالان رنج می برند: کودکان بی ادب، گوشه گیر و رک نیستند. دنیای یک نوجوان پیچیده، متناقض و پر از تغییرات دائمی است. اما او برای درک باز است. درک شدن اولین چیزی است که نوجوانان می خواهند.

یک نوجوان نمی تواند با عواقب تغییرات رخ داده در سیستم عصبی کنار بیاید و علت را در محیط خود - والدین و دوستان جستجو می کند. والدین با خواسته ها و خواسته های خود کودک را آزار می دهند. دوستان - نامفهومی، ناسازگاری. عدم تعادل روانی منجر به عدم ثبات در روابط با دوستان و بزرگسالان می شود. دوستی با شرکت "بد" نیز امکان پذیر است. در این مورد، نباید از دوستان پسر خود انتقاد کنید یا او را از ارتباط با آنها منع کنید، زیرا کودک برعکس این کار را صرفاً به دلیل اینکه احساس تناقض غالب است، انجام می دهد. وظیفه والدین این است که با درایت و آرامش مزایا یا معایب دوستان و خود را برای کودک توضیح دهند و او را به نتایج خاصی برسانند. اگر یک نوجوان به طور مستقل فرموله کند که یک دوست چگونه باید باشد، این نظر خودش خواهد بود.

از سن 10 سالگی، تحولی در فرآیند تفکر رخ می دهد. مفاهیم انتزاعی مانند دوستی، عشق، خیانت و غیره برای کودک مملو از محتوای واقعی است. او متوجه می شود که اطرافیانش می توانند یک چیز بگویند و کاری کاملا متفاوت انجام دهند. با درک تناقضات در افکار، گفتار و اعمال، یک فرد در حال رشد شروع به انتقاد بیشتر از خواسته های بزرگسالان می کند و اغلب وارد روابط متضاد با آنها می شود. این بیشتر برای پسرانی است که طبیعتاً فعال تر و تهاجمی تر هستند.

رشد فردی و عاطفی پسران

برای این دوره، هر دو جنبه مثبت (نشان دادن استقلال، استقبال از حوزه های جدید فعالیت) و منفی (از جمله درگیری، ناهماهنگی شخصیت) نشان دهنده است.

تکالیف رشدی که در ده سالگی قبل از کودک ایجاد می شود و تا پایان نوجوانی ادامه می یابد:

  • شکل گیری هویت نقش جنسیتی؛
  • توسعه مهارت های بین فردی، ارتباط موثر؛
  • تغییر روابط خانوادگی بر اساس استقلال عاطفی با حفظ حمایت مادی و معنوی؛
  • توسعه تفکر انتزاعی؛
  • شکل گیری عزت نفس کافی و توسعه خودآگاهی؛
  • شکل گیری جهت گیری های ارزشی و جهان بینی.

مبارزه برای اینکه مثل دیگران باشید و در عین حال برجسته شوید به بی ثباتی عاطفی منجر می شود. نظر فرزندان دیگر برای پسر مهمتر از نظر والدین او می شود. پسرها خود را از طریق دوستی با بچه های بزرگتر، عامیانه، بی ادبی یا دلقک زدن، قدرت یا کمک به افراد قوی تر نشان می دهند. این دوره برای هر کسی متفاوت است. از بین انواع الزامات و هنجارهای جامعه ، الگوهای رفتاری ، یک نوجوان مواردی را انتخاب می کند که متعاقباً اساس شخصیت او می شود - سیستمی از معانی شخصی.

سختی های تربیت پسر

در این سن، نظارت روانشناختی نشان دهنده عزت نفس پایین در کودکان، طرد شدن از خود، بدن و توانایی هایشان، کمرویی و عدم اعتماد به نفس است. در رابطه با والدین، کودک می تواند رفتار بی ادبانه و سرکشی از خود نشان دهد، به این ترتیب او سعی می کند بلوغ خود را نشان دهد و تجربیات انباشته شده را بیان کند. او دائماً شجاعت و اراده خود را آزمایش می کند. چنین تغییراتی در شخصیت پسر ناگزیر نیاز به تجدید ساختار دارد - از قدرت اطاعت تا مشارکت برابر.

والدین چاره ای ندارند جز اینکه با این واقعیت کنار بیایند که کودک در حال بزرگ شدن و دور شدن از خانواده است. کنترل ضروری است، اما بسیار نرمتر و پایدارتر. پسر باید بفهمد که مرزهای خاصی وجود دارد که نمی توان در اعمال خود از آنها عبور کرد. در عین حال باید در انتخاب فعالیت های اضافی، دوستان، نحوه گذراندن اوقات فراغت و... آزادی خاصی داشته باشد.

ارتباط با هر دو والدین مهم است. مادر به ارائه گرما و مراقبت عاطفی بسیار مورد نیاز ادامه می دهد و شجاعت و اراده را در خود ایجاد می کند. در این سن، کودک تلاش می کند تا با هر مردی که اتفاقاً در این نزدیکی است، به هر طریقی که در دسترس او است، تماس بگیرد. اگر پدر یا ناپدری نزدیک نباشد، مادر باید از تأثیر مثبت مرد بر پسرش مراقبت کند. این می تواند یک پدربزرگ، یک همسایه دلسوز، یک مربی ورزشی و غیره باشد. در غیر این صورت، پسر شانس زیادی برای بزرگ شدن نرم و بلاتکلیف دارد.

توصیه های روانشناس به والدین پسران نوجوان:

  • از مجازات ها و ممنوعیت ها سوء استفاده نکنید، دلیل این رفتار را پیدا کنید، به یاد داشته باشید که پسر شما نیاز به رویکرد فردی دارد.
  • به سرگرمی های فرزندتان علاقه نشان دهید، در هر تلاشی از او حمایت کنید، سعی کنید دوست پسرتان باشید.
  • در موقعیت های درگیری، با انتقاد از کودک شروع نکنید، بلکه سعی کنید انگیزه عمل او را درک کنید و با هم راهی برای خروج پیدا کنید.
  • نقاط قوت و ویژگی های کودک را شناسایی کنید و با دادن وظایف ممکن آنها را توسعه دهید. تجربه شادی و لذت از موفقیت برای پسر اهمیت زیادی دارد.
  • به پسرتان کمک کنید خوب، باهوش، مهربان، شجاع باشد. به اعمال مردانه او توجه کنید و به او ایمان داشته باشید؛ یک نوجوان باید احساس مهم بودن، خاص بودن و نیاز کند. این به ایجاد عزت نفس او کمک می کند.
  • به نوجوان خود کمک کنید تا اهداف زندگی خود را توسعه دهد، به او بیاموزید که با اطمینان از دیدگاه خود در موقعیت های مختلف دفاع کند.
  • با فرزندتان همان طور رفتار کنید که دوست دارید با شما و دیگران رفتار کند.

اگر والدین به شخصیت پسرشان احترام بگذارند، او به فردی رشد یافته و هماهنگ با عزت نفس، موفق، شجاع و قاطع تبدیل خواهد شد - درست مانند یک مرد واقعی.

حتی مطیع ترین کودکان نیز می توانند به طور دوره ای رفتار خود را به طرز چشمگیری تغییر دهند. اغلب، چنین نقاط عطفی در طول بازسازی روانی فیزیولوژیکی بدن رخ می دهد. یکی از سخت ترین دوران برای والدین دوران نوجوانی است. و اگر مادران و پدران قبلی می توانستند کودک را با حداقل اعصاب آرام کنند، پس تعداد کمی می دانند که اگر کودکی در 10 سالگی عصبی و نافرمانی است، چه باید بکنند.

ویژگی های روانی کودکان 10 ساله

این دوره با آغاز تجلی حداکثری نوجوانی در پسران و دختران مشخص می شود. در این سن، تصورات کودکان درباره جهان و خودشان از بین می رود و به طور اساسی تغییر می کند. در همان زمان، همه چیز در اطراف آنها با افراط نشان داده می شود: اگر کسی خوب است، پس او را به یک بت ارتقا می دهد، خصومت یا نگرش بد می تواند با پرخاشگری مطلق روبرو شود.

علاوه بر این، کودکان 10 ساله به شدت به پدیده های اجتماعی زیر حداقل در سطح خانواده نیاز دارند:

  • صمیمیت روابط؛
  • احترام به منافع شما؛
  • درک روشن عزیزان از کودک به عنوان یک فرد؛
  • سطح کافی توجه و نشان دادن عشق واقعی از سوی والدین.

در این مرحله هر دو دختر پرخاشگری زیادی نشان می دهند. این یک نوع روش جهانی برای محافظت در برابر خشونت روانی و فیزیکی و همچنین تلاش ناامیدانه برای جلب توجه است. علاوه بر این، در این زمان است که بلوغ زودرس شروع می شود و مقداری علاقه به تفاوت های جنسیتی شروع می شود. در عین حال، کنجکاوی بیشتر یک ماهیت آموزشی عمومی دارد و عملاً مضامین عمیق جنسی را حذف می کند.

با توجه به پیدایش علاقه به جنس مخالف، چه در دختران و چه در زنان، رفتار سرکش و پرخاشگرانه راهی برای جلب توجه لازم است. عصبی بودن به ویژه در صورت کمبود شدید آن، چه در خانه و چه در مدرسه، اغلب و به طور غیرقابل کنترلی خود را نشان می دهد. برای درک اهمیت آنها، کودکان نیاز به احساس عشق و مراقبت دارند. اما، در عین حال، هم برای پسران و هم برای دختران مهم است که «من» خود را مطرح کنند و بزرگسالان به این درک برسند که از خود حق داشتن یک صدا و نظر دارند.

دلایل اصلی نافرمانی در 10 سالگی

علت اصلی بروز طغیان پرخاشگرانه و اعمال پست عمدی، احساس بی فایده بودن خود برای والدین و دیگران است. کودک احساس می کند که مورد محبت قرار نمی گیرد و عمیقا تنها است. حتی با واکنش‌های تهاجمی حاد، معنای اصلی آنها جلب توجه و جستجوی حمایت و درک مشکلات عمیق است.

اغلب، کودکان در این سن نه تنها پرخاشگری، بلکه گریه مکرر را نیز تجربه می کنند که به هیستریک تبدیل می شود. این پدیده نه تنها در دختران، بلکه در پسران نیز رخ می دهد. در عین حال، خود کودک اغلب قادر به توضیح دلایل چنین رفتاری نیست. همه اینها نتیجه تغییرات هورمونی در بدن است، همراه با نیاز فوری به خودآگاهی.

اغلب اوقات، حملات عصبی و گریه زمانی رخ می دهد که تمایل به نشان دادن استقلال و تلاش برای حذف تعدادی از ممنوعیت ها یا محدودیت های موجود و همچنین کاهش حوزه کنترل والدین وجود دارد. برای کودکان مهم است که در امور اساسی فرصت انتخاب مستقل داشته باشند، نظرات خود را بیان کنند و اهمیت و مفید بودن آنها را احساس کنند.

روش های حذف رفتار پرخاشگرانه در کودکان 10 ساله

برای از بین بردن عصبانیت و نافرمانی در پسران و دختران 10 ساله، برای والدین مهم است که قبل از هر چیز درک کنند که حتی بی پروا ترین اوباش ها و بچه های هیستریک به شدت به عشق، درک و حمایت نیاز دارند. اصل حذف پرخاشگری دقیقاً بر اساس همین نیازهای کودکان است.

در ابتدا، هر کودکی نیاز به کمک دارد تا احساسات انباشته شده را بیرون بیاندازد. با این حال، مهم است که به او یاد دهید که این کار را روی افراد یا اشیاء متحرک انجام ندهد. اجازه دهید کودک بالش را بزند و در مورد مشکل صحبت کند. مهم است که در حال حاضر پرخاشگری نشان ندهید و با صدای عادی با کودک صحبت کنید.

اگر هیستریک و هوی و هوس به دلیل وضعیت نامناسب کودک رخ ندهد، باید تا حد امکان نادیده گرفته شوند. به هیچ وجه نباید چنین هوی و هوس هایی را انجام دهید یا با پرخاشگری پاسخ دهید؛ در نتیجه آرامش والدین، کودک متوجه می شود که چنین "کنسرت هایی" بی معنی است.

شایان ذکر است که در هنگام اختلافات، مهم است که بزرگسالان و کودکان سازش پیدا کنند و کودک را با اقتدار خود له نکنید. هر مکالمه ای، به ویژه گفتگوی آموزشی، باید به صورت مساوی انجام شود. برای این کار، مادر یا بابا باید بنشینند تا کودک تقریباً در همان قد باشد و احساس نیشگون گرفتن نکند.

اگر کودک در همه جا بد رفتار می کند

اغلب، تلاش برای تأیید خود یا در حلقه نزدیکترین بستگان رخ می دهد. با این حال، اگر کودک نه تنها در خانه عصبی و نافرمان است، بلکه قبل از هر چیز باید دلیل واقعی این رفتار را دریابید. شاید او در حضور برخی از ترس ها یا موضوعات ناخوشایند که به طور دوره ای باعث توهین می شوند پنهان شده است.

اگر کودکی در 10 سالگی همه جا عصبی و نافرمانی است چه باید کرد؟ تظاهرات پرخاشگری حاد و کنترل نشده در همه جا دیده می شود، اغلب ماهیتی عمیق دارد و می تواند تظاهر اختلالات پنهان در عملکرد سیستم عصبی مرکزی باشد. بنابراین، رفتار عصبی سیستماتیک اغلب به کمک روانشناس کودک نیاز دارد. در عین حال، اغلب مشکل اصلی در روابط درون خانوادگی و اصول ارتباط و احترام متقابل نهفته است. بنابراین ممکن است برای از بین بردن عوامل منفی به یک مشاور خانواده نیاز باشد.