خانه · عشق · روانشناسی. آیا او به یک زن جوان فرار می کند: چگونه یک رابطه را نجات دهیم اگر زن بزرگتر از یک مرد باشد دلایل رابطه ای که در آن زن مسن تر است

روانشناسی. آیا او به یک زن جوان فرار می کند: چگونه یک رابطه را نجات دهیم اگر زن بزرگتر از یک مرد باشد دلایل رابطه ای که در آن زن مسن تر است

یک زن در دنیا زندگی می کند. او قبلاً بیش از 40 سال دارد ، از شوهرش طلاق گرفت ، بچه ها بزرگ شدند و لانه را ترک کردند - آنها اکنون زندگی شخصی خود را دارند. به نظر می رسد زمان آن رسیده است که دستکش بافندگی را شروع کنید، مربای زردآلو را برای زمستان ببندید و آرام آرام برای دیدار با یک پیری دنج آماده شوید.

اما ناگهان او در افق ظاهر می شود: یک پسر جوان، پرشور و افسار گسیخته در روابط عاشقانه، علاوه بر این، او بد قیافه نیست!

علاقه متقابل، احساسات شعله ور شد - داستانی از یک فیلم عاشقانه. او را مانند یک شاهزاده خانم در آغوش خود حمل می کند، متوجه سن او نمی شود، چین و چروک های تقلیدی و چند پوند اضافی را در پهلوهای او ... همه چیز عالی است! اما زمان می گذرد و یک صبح خوب آپولو جوان دوست دختر پیر خود را ترک می کند.

چرا این اتفاق می افتد و چگونه می توان مطمئن شد که یک مرد جوان هرگز نمی خواهد محبوب خود را ترک کند؟ در این مورد بیشتر بخوانید.

چه چیزی یک زن را به رابطه با مرد جوان تر سوق می دهد؟ آرزوی این که دوباره احساس کنی که چگونه بال ها پشت سرت رشد می کنند و زمین از زیر پاهایت می رود؟ تلاش برای پریدن به ماشین آخر و جلوگیری از گذر جوانان؟ دلتنگی برای اولین عشق بی ابر؟

هر کسی دلایل خودش را دارد. و با وجود کلیشه های اجتماعی، یک اتحادیه عاشقانه که در آن زن بزرگتر از مرد است محکوم به شکست نیست، اما اغلب مزایای خود را دارد!

زن مواظب خودش است

یک عاشق جوان که می خواهد بیهوش کند، اغوا کند و زمین بزند، انگیزه عالی برای تغییر استایل شماست! لباس های روشن به جای شلوار جین خاکستری، موهای روان به جای دم اسبی براق، رژ لب قرمز و پیکان روی چشم! متخصصان زیبایی، ماساژ درمانگران، آهسته دویدن در صبح - چه شور و اشتیاق برای خوشحال کردن زنان فقط فشار نمی آورد.

و مرد خوشحال است! در کنار یک زن شکوفا، من می خواهم فقط به جلو تلاش کنم، کوه ها را حرکت دهم، به اهداف برسم، قله های جدید و جدید را به خاطر او فتح کنم.

درک این موضوع برای مرد آسان تر است

اگر زنی بزرگتر باشد، تجربه زیادی در بهبود خانه، روابط و حوزه اجتماعی داشته باشد، برای او گناهی نیست که خود را در نقش رهبری ثابت کند. می‌توانید به یک مرد نصیحت یا تذکر بدهید، اما این کار را با لحن یک رئیس قدرتمند انجام ندهید!

یک زن بالغ بر خلاف یک جوان زیبای بی تجربه می تواند حتی در تلاش های شغلی به یک شریک جوان کمک کند. اما این باید با دقت و بدون اعمال فشار شدید انجام شود.

جنس روشن

این در مورد شیرین کاری آکروباتیک یا عدم وجود ممنوعیت نیست، بلکه در مورد درک خواسته ها است! یک زن باتجربه بدون تردید آنچه را که می خواهد می گوید، لب هایش را گاز می گیرد و چشمان از بین رفته است. شاید رابطه جنسی در ماشین؟ یا دمیدن در سرویس بهداشتی یک رستوران؟ یا ارگاسم های متعدد پشت سر هم؟ او دیگر خجالتی نیست، اما عمل می کند! و این ابتکار مردان را بیشتر از چهره "عروسک باربی" برمی انگیزد - و مهم نیست: تفاوت سنی یک سال، 6 سال یا 26 سال است!

دوستان مطلقه یا مجرد مخفیانه زمزمه می کنند: «زن 10 سال بزرگتر از مرد عادی نیست». و این واکنش معمول افرادی است که در اتحاد جماهیر شوروی بزرگ شده اند. به این شایعات گوش ندهید: زبان های شیطانی و زنان بی حوصله همیشه دلیلی برای بحث در مورد زندگی شخصی به روشی ناخوشایند پیدا می کنند.

هیو جکمن بازیگر معروف و همسرش 13 سال اختلاف سنی دارند. در ابتدا مطبوعات واکنش مفتضحانه ای نشان دادند و این سوال را مطرح کردند: خوب او از این پیرزن چه یافته است؟ اما سر و صدا فروکش کرد و این زوج 23 سال است که با دو فرزند ازدواج کرده اند.

از یکدیگر بیاموزید

تفاوت سنی قابل توجهی به نفع هر دو طرف است. زن خرد و تجربه زندگی خود را که در طول سالها به دست آورده است به اشتراک می گذارد و مرد "تازه های" جامعه مدرن و ایده های تازه را برای زوجین به ارمغان می آورد.

به منتخب جوان حسادت نکنید

حسادت از شک و تردید به خود ناشی می شود. آیا واقعاً منطقی است که یک زن باتجربه، موفق و هماهنگ به چنین تجربیات دخترانه بپردازد؟ اگر فرد منتخب در این نزدیکی باشد ، از رابطه لذت می برد!

برای اینکه زیاد خود را خسته نکنید، زمان بیشتری را با هم بگذرانید: در رویدادها شرکت کنید، برای آخر هفته از شهر خارج شوید، با دوستان ملاقات کنید.

از راحتی رابطه لذت ببرید

یک شریک جوان هرگز برای بیهودگی سرزنش نمی کند، اخلاق نمی خواند و در مسیر درست راهنمایی نمی کند. سهولت نگرش به زندگی، آزادی و رهایی - این چیزی است که در انتظار زوج "نابرابر" است!

اگر این شخص "شما" است از برنامه ریزی برای آینده نترسید

افسوس که روابط با همسالان کمتر موفقیت آمیز است - 53 درصد ازدواج ها پس از سه تا چهار سال از هم می پاشند. میانگین مدت ازدواج در صورتی که زن از مرد بزرگتر باشد تا 16 سال می باشد. پس از خطر ازدواج مجدد نترسید، با او به کشور دیگری بروید، زندگی جدیدی را شروع کنید!

بیشتر رابطه جنسی داشته باشید

زن باتجربه و بدون محدودیت های جنسی احمقانه که می داند کجا و در چه موقعیتی در رختخواب می خواهد، عاشق تر از یک دختر جوان بیست ساله است که مانند فیلم های پورنو ارگاسم و ناله را تقلید می کند.

یک عاشق جوان - گرم، پرشور و گرسنه برای رابطه جنسی، می تواند خیالات شهوانی یک شریک زندگی را در تمام طول شب بدون خسته شدن برآورده کند.

پذیرای لذت های نفسانی باشید: اگر او از شما جوان تر است، پس در رابطه جنسی این قطعا یک مزیت است!

علیرغم این واقعیت که 3-4 سال اختلاف سنی مطلوب بین شرکا در نظر گرفته می شود، مطمئناً شانس ایجاد یک اتحادیه شاد در شرایط دیگر را دارید! نکات ما را در ذهن داشته باشید و چند داستان الهام بخش بخوانید!

آنها این کار را کردند - شما هم می توانید!

  • سالوادور دالی و گالا - او 12 سال بزرگتر بود، به خاطر معشوق جوانش پاریس را به مقصد یک روستای دورافتاده اسپانیایی ترک کرد و به مدت 53 سال هرگز از تصمیم خود پشیمان نشد.
  • سرگئی Yesenin و Isendora Dukan - یک رابطه عاشقانه و مرموز، که در آن شرکای 17 سال از هم جدا شدند.
  • انیشتین و همسر اولش میلرا ماریچ - نابغه 5 سال کوچکتر بود، دو فرزند در ازدواج به دنیا آمدند و زن الهام بخش دانشمند بود.
  • اولین عشق آنوره دو بالزاک یک زن 22 سال بزرگتر بود. او موزه، مشاور و دوست او بود!

مرگ بر تعصب

مردی کمتر از 8 سال یا 10 سال؟ آیا بین شما "شکاف" دیجیتالی وجود دارد که پذیرفتن آن بسیار ترسناک باشد؟ یا 15 سال اختلاف سنی؟ یک زن بزرگتر از شریک زندگی طبیعی نیست؟ آیا او به سراغ یک دختر کوچکتر می رود؟

نفس بکش و آرام باش! شما برای سن خود زیبا هستید و سزاوار سرگرمی، بیهودگی و آزادی عمل هستید! اگر اشتیاق شما را پوشانده است - تسلیم آن شوید و از هیچ چیز نترسید.

11 انتخاب کرد

اغلب می شنوید که چگونه دخترانی که با مردان جوان تر ملاقات می کنند در این مورد بسیار نگران هستند. در این مورد، ما در مورد اختلاف نه یکی دو سال، بلکه بیشتر صحبت می کنیم - 5، 6، 10 سال ... برخی از زنان آنقدر نگران هستند که با تلاش زیاد خود را مجبور به پایان دادن به این رابطه می کنند - و این با وجود عشق متقابل صمیمانه. آنها معتقدند که به نوعی می توانند به مانعی در زندگی عزیزان کوچکترشان تبدیل شوند، "بالاست" که آنها را از بین می برد و فرصت دیدن جهان، ایجاد شغل، داشتن یک خانواده "عادی" را از آنها سلب می کند. و غیره. و غیره و کسانی که قدرت ادامه رابطه "نابرابر سن" را پیدا می کنند، هنوز دائماً نگران این موضوع هستند و اطمینان کامل ندارند که همه چیز را درست انجام می دهند.

من شخصا از شنیدن این موضوع بسیار ناراحت و حتی دردناک هستم. و من کاملاً متقاعد هستم که نباید زندگی خود را به دلیل تعصبات و نظرات مضحک دیگران که مطلقاً مجبور به اثبات چیزی به آنها نیستید خراب کنید. آیا واقعاً غیرممکن است که زندگی خود را آنطور که می خواهید زندگی کنید و نه آن گونه که دیگران از شما انتظار دارند؟

از کودکی به ما یاد می دهند که چگونه شریک زندگی خود را انتخاب کنیم. دکتر کاترین الیوت، استادیار روان‌شناسی در دانشگاه لوئیزیانا در لافایت، می‌گوید: «ما قربانی انتقادات داخلی و محدودیت‌های درونی هستیم. ما فکر می کنیم باید فقط 54 کیلوگرم وزن داشته باشیم. ما باید با افرادی ازدواج کنیم که بیش از دو سال از ما بزرگتر یا کوچکتر نیستند. ما هر چیزی را که فراتر از این «بایدها» است آسیب شناسی می دانیم. آیا می توان اجازه داد کلیشه ها زندگی شما را هدایت کنند و عامل اصلی انتخاب شریک زندگی شما باشند؟ آیا بهتر نیست نه به احساسات خود، به عقیده و قلب خود اعتماد کنید؟... بالاخره مهم ترین چیز در اینجا این است که شخص "خود" را پیدا کنید، از نظر روحی، نگرش، شدت زندگی. و این عوامل قطعا به سن بستگی ندارد.

با این حال، گاهی اوقات مقاومت در برابر افکار عمومی بسیار دشوار است. بنابراین، من می‌خواهم سه کلیشه ثابت را که زوج‌هایی متشکل از یک زن مسن و یک مرد جوان‌تر دائماً با آن‌ها روبرو می‌شوند، از بین ببرم.

کلیشه 1. او شما را به خاطر یک زن جوانتر ترک خواهد کرد. در واقع، مردان تنها به این دلیل که زن دوم جوانتر شده است، یک زن را برای دیگری ترک نمی کنند. به عنوان یک قاعده، دلایل جدی تری برای این وجود دارد. به عنوان مثال، یک مرد جوان در خواب بچه ها را می بیند، اما یک زن دیگر آنها را نمی خواهد یا نمی تواند داشته باشد و غیره. سن به خودی خود دلیلی برای جدایی در این مورد نیست.

کلیشه 2. خود زن آغازگر شروع رابطه با مردی کوچکتر از خودش بود. جای تعجب است، اما معمولا همه چیز دقیقا برعکس اتفاق می افتد. برای مثال، سوزان وینتر، یکی از نویسندگان کتاب «زن مسن، مرد جوان - فرصت‌های جدید برای عشق و عاشقی»، خاطرنشان می‌کند که در تمام 200 زوجی که برای این کتاب مصاحبه کردند، این مرد بود که اولین تماس و اقدام را نسبت به زن انجام داد. تو دوست داری.

کلیشه 3. "این نوع رابطه نمی تواند دوام بیاورد." آمار نشان می دهد که رابطه یک زن بالغ تر و یک مرد جوان تر به طور متوسط ​​13 سال طول می کشد. برخی از این زوج ها خیلی بیشتر با هم زندگی می کنند (ما در مورد یک دوره 25 ساله یا بیشتر صحبت می کنیم) و اصلاً به جدایی فکر نمی کنند.

بنابراین، پیش‌بینی‌ها برای وجود یک پیوند قوی و پایدار در زوج‌هایی که زن بزرگ‌تر و مرد جوان‌تر است، کاملاً خوش‌بینانه است. به عنوان یک قاعده، آنها به دلیل تقصیر خانمی که قبلاً در روابط تجربه داشته است و به اندازه کافی عاقل است که "در مورد چیزهای کوچک هوسباز" نباشد، کمتر دچار درگیری می شوند. او سعی می کند از هر طریق ممکن از شوهرش حمایت کند، برخلاف دختر جوانی که هنوز بیشتر روی ساختن حرفه خود متمرکز است. در کنار یک مرد جوان، یک زن بیشتر به ظاهر و سلامتی خود توجه می کند - خوب است که شرایط زندگی مدرن به هر زن اجازه می دهد برای مدت بسیار بسیار طولانی "در فرم" بماند. همانطور که می گویند ، میل وجود خواهد داشت! ..

در چنین روابطی، شاید تنها یک نقطه ضعف قابل توجه وجود دارد - این توانایی یک زن برای بچه دار شدن است که با گذشت سالها به سرعت در حال کاهش است و برعکس، خطر عوارض اواخر بارداری و زایمان افزایش می یابد. علاوه بر این، یک زن بالغ اغلب در حال حاضر بچه دارد، و او همیشه آماده نیست که دوباره آن را انجام دهد. یک مرد جوان ممکن است واقعاً بچه بخواهد. یا بعد از مدتی آنها را بخواهید ، زمانی که تقریباً غیرممکن خواهد بود ... بنابراین توصیه می شود این موضوع ظریف را از قبل "در ساحل" مورد بحث قرار دهید تا بعداً دردناک نباشد ...

مهمترین چیز در اینجا به نظر من این است که نترسید، به حرف دل خود گوش دهید و به توصیه ها و پیش بینی های "خیرخواهان" گوش نکنید. به هر حال، دلایل جدایی افراد به سن بستگی ندارد. مشکلات رابطه می تواند به طور مساوی در بین همسالان و شرکای با اختلاف سنی وجود داشته باشد و مطمئناً به عامل دوم بستگی ندارد. به نظر من این در شرایطی است که بهتر است این کار را انجام دهید و پشیمان شوید تا این که آن را انجام ندهید و سپس تا آخر عمر به شدت پشیمان شوید. مراقب یکدیگر باشید، مدارا کنید، از هر لحظه ای که با هم می گذرانید لذت ببرید، هر دقیقه به این فکر نکنید که قرار است چقدر بیشتر با هم باشید - فقط با هم باشید و بگذارید بهترین زمان در زندگی باشد، مهم نیست چقدر طول بکشد! و به طور کلی از سلبریتی ها مثال بزنید (البته نه به تمام معنا، بلکه فقط در رابطه با اختلاف سنی بین شرکا!). بسیاری از آنها واقعا خوشحال هستند - به عنوان مثال، لرا کودریاوتسوا و ایگور ماکاروف (او 44 ساله است، او 28 سال دارد)، یانا رودکوفسایا و ژنیا پلشنکو (8 سال اختلاف به نفع همسرش)، لاریسا دولینا و ایلیا اسپیتسین (12 سال). تفاوت)، و بسیاری دیگر، نه تنها ستاره های داخلی ...

پنج سال پیش، من با یک شغل کم درآمد و ده ها سرگرمی ویرانگر، مردی سرگرم کننده بودم. من یک دوست دختر داشتم یا بهتر بگویم سه دختر. البته هر بار فقط یکی بود. من شرم دارم اعتراف کنم، اما آنها را به عنوان چیزهایی انتخاب کردم - با توجه به آب و هوا. یکی برای پیک نیک آفتابی مفرح، دیگری برای غمگینی بارانی پاییزی و سومی. مورد سوم زمانی است که باید در یک بعد از ظهر گرم کاری با کسی ناهار بخورید.

آفتاب زدگی

میتونستم خیلی تصور کنم آپارتمان مجلل سه طبقه من (که هنوز ندارم). و مکزیک، جایی که من قطعاً در مراسمی با لباس که قربانی‌های آیینی آزتک‌ها را به تصویر می‌کشد، شرکت خواهم کرد. حتی می‌توانم اعتراف کنم که از تعقیب کردن نردبان شغلی خسته می‌شوم و در لژیون خارجی فرانسه - برای راندن تروریست‌ها در سراسر آفریقا - نام نویسی می‌کردم. اما اتفاقی که افتاد، نه تنها برنامه ریزی نکردم، حتی نمی توانستم تصور کنم. من با زنی زندگی می کنم که ده سال از من بزرگتر است. و من دارم یاد میگیرم که با 10 سال اختلاف رابطه برقرار کنم.
ضربه پایینی بود و بالاتر. آفتاب زدگی درست روی سر، مانند داستان بونین. و حتی یک شوک هیدرولیک قدرتمند - از داخل، در قلب. توضیح دادنش سخت است. تصور کنید که دائماً فردی ناآشنا و در عین حال دردناک آشنا را در رویاهای گل آلود صبحگاهی خود می بینید. و ناگهان با این شخص در واقعیت روبرو می شوید - یک شخص واقعی و خنده دار. این یک معجزه در خالص ترین شکل خود بود.
او مرا مجذوب نکرد، او مرا اغوا نکرد. تازه گرفتمش او دوست داشت این شوخی را تکرار کند: "من به کسی دیگر نیاز ندارم، اما مهم نیست که چه کسی باشد، خود را می گیرم." بنابراین او من را به عنوان چیزی که قطعاً متعلق به خودش بود، گرفت. کنارش جالب، هیجان انگیز، عجیب و در عین حال آرام، راحت بود. او با همه دخترانی که در آن زمان با آنها صحبت کردم بسیار متفاوت بود - همسالان من و آنهایی که حتی کوچکتر هستند ... او دروغ نمی گفت، به تصویر نمی کشید، هیچ نقش داستانی بازی نمی کرد، او فقط زندگی می کرد. و او این کار را به زیبایی، با نوعی وقار سلطنتی و در عین حال با سادگی شگفت‌انگیز انجام داد. ظاهراً این همان چیزی است که تجربه نامیده می شود. دیر یا زود در همه ظاهر می شود، حتی در شیک ترین و ناکافی ترین دختران جوان. وقتی آنها بزرگ شوند، آنها نیز احتمالاً ملکه خواهند شد ... اگرچه من این را رد نمی کنم که دیگران تا سنین پیری نادان باقی بمانند.

آه های بی حال

رابطه جنسی بهتر از با اوست، من تا به حال با کسی رابطه نداشته ام. و این در مورد نوعی حرکات آکروباتیک یا این نیست که او اجازه داد که دیگران معمولاً اجازه نمی دهند (به هر حال، او انجام داد، بله). لطفا توهین نکنید، اما رابطه جنسی با دختران بیست ساله و کمتر به طرز غیرقابل تحملی کسل کننده است. حالا که چیزی برای مقایسه وجود دارد، می گویم که این اصلاً جنسی نیست. زیبایی‌های جوان بی‌معنا سعی می‌کنند با الگوی دیوانه‌واری که توسط برخی فیلم‌های نامفهوم شکل گرفته و فقط در سرشان وجود دارد، مطابقت دهند. آنها با شور و شوق و دروغ، هر پنج دقیقه یک بار یک آه بیهوده می کشند. برخی از ژست‌ها اصولاً رد می‌شوند: به نظر می‌رسد، می‌دانید، به نوعی درست نیست. و چگونه باید به نظر برسد؟ و به هر حال، چه کسی در این لحظه به آنها نگاه می کند؟!
چه یک زن مسن که دقیقاً بفهمد چه می خواهد! و بتواند آن را بدون هیچ خجالت و حیای کاذب برای شما توضیح دهد. ما فقط یک مشکل در رختخواب داشتیم - برای مدت طولانی نتوانستم خودم را مهار کنم. مخصوصا دو بار اول. الان یه جورایی تثبیت شده با یکدیگر کوک شده اند. و هر بار که شادی از من بیرون می‌آید، دیوانه‌وار فریاد می‌زنم، اصلاً به این فکر نمی‌کنم که کسی مرا اشتباه نفهمد. و در این لحظه، می دانید، من آنقدر اهمیتی نمی دهم که برای 10 سال!

یک دختر 10 سال از یک پسر بزرگتر است: روانشناسی

یکی دو بار تو زندگیم برام مهم نبود یک بار دوستانم مرا به یک مهمانی خیریه-کنسرت-سرگرمی تیره دعوت کردند. با هم اومدیم همه بی سر و صدا نوشیدند. در ابتدا افراد آشنا و ناآشنا به من مراجعه کردند و گفتند: شما زوج خوبی هستید. سپس دختران شروع به چشمک زدن و پوزخند ناخوشایندی کردند. و سپس یک فریم به سمت ما آمد و چیزی مانند "آیا این درست است که زنان مسن همیشه به رابطه جنسی فکر می کنند؟"
او سپس برای "خاله های مسن" از من به طور خاص دریافت کرد. بعد از آن، در حالی که پیراهنم را که کمی آغشته به خون ناشی از لب شکسته بود، در توالت می شست، خندید و گفت: فرض می کنیم این شما بودید که امروز از من خواستگاری کردید. او مرا روی لب شکسته ام بوسید - دردناک و شیرین بود.
دومین باری که اهمیت دادم زمانی بود که با مادرش آشنا شدیم. البته یک ابتکار وحشیانه از طرف دختر. اما چه کاری می توانید برای معشوق خود انجام دهید. در ابتدا همه چیز مناسب به نظر می رسید - کیک، گل، سلام-ممنون-لطفا. و بعد مادرش او را کشاند تا در اتاق کناری صحبت کند. از آنجا با عجله "آیا شما دیوانه هستید" و "او فقط یک کودک است" - دقیقاً در سطح صدایی که من شنیدم ، اما همسایه ها نشنیدند. و سپس دوست دخترم بیرون پرید - قرمز، در اشک. و بعد انگار شوک الکتریکی به من خورد - او آنقدر بی دفاع، آنقدر شاکی بود که ناگهان بلافاصله مشخص شد: او واقعا یک دختر بچه بود. و من، اگرچه از او جوان ترم، اما در واقع پیرتر و قوی ترم. من فقط یک جمله به مادرش گفتم: "و ما با من زندگی خواهیم کرد." در آن زمان - یک دروغ آشکار: هنوز "من" وجود نداشت. اما یک سال بعد او ظاهر شد، زیرا او یک دختر کوچک است و من یک مرد قوی هستم. بله، و در صمیمی ترین و عاشقانه ترین لحظات، می دانید او مرا چه می نامد؟ بابا و باور کنید من به آن افتخار می کنم.

روابط با فاصله 10 سال

خب بله ما ده سال اختلاف سنی داریم. همه اطرافیان من به آن عادت کرده اند. در واقع همه اهمیت می دهند، اما ما با هم خوب هستیم. معلوم شد که منافع مشترک دریا. با مشکلات داخلی و اقتصادی، ما به طرز شگفت انگیزی به سرعت متوجه شدیم. درست است، او با تکنولوژی دوست نیست. اما وقتی او وارد نبردی نه برای زندگی، بلکه برای مرگ با آیفون یا نت‌بوک دیگری می‌شود، خیلی بامزه به نظر می‌رسد... اگر واقعاً تنگ شود، یک بتمن واقعی همیشه برای نجات پرواز می‌کند و یک مرد خوش تیپ از همه حرفه‌ها. من از بتمن بودن لذت می برم. ما شبیه همسالان هستیم. او به شنا، یوگا و نوعی "خودتنظیمی انرژی زیستی" مشغول است. من نمی دانم کدام یک از اینها مفیدتر است، اما هر چیزی که قرار است الاستیک باشد، او کشسان دارد.
خنده دارترین چیز این است که به یاد بیاورم چه رویدادی باعث شد تصمیم بگیرم، به اصطلاح، رابطه را قانونی کنم. در چند سال اول، فکر ازدواج به سادگی به ذهنم خطور نمی کرد. و زن معشوق در این مورد اظهار نگرانی نکرد. برعکس، او گفت: "من هنوز جوان هستم، می خواهم قدم بزنم، تا زمانی که برای تصمیم گیری های جدی آماده شوم." او شوخی می کرد. یا شوخی نکردن؟ اما یک روز پسری که من خیلی خوب می شناسم، سه سال از من کوچکتر، شروع به خواستگاری با او کرد. و من به طور جدی می ترسیدم که او را از دست بدهم. احتمالاً او عمداً این کار را ترتیب داده است تا من ببینم چگونه یک دسته گل لاغر در ورودی به او می دهد تا من را حسادت کند. و من، البته، حسود شدم ... او حیله گر است، البته، او همه چیز را از قبل محاسبه کرده است. برای این، یک تشکر ویژه از من.
او قاطعانه از یک عروسی باشکوه امتناع کرد - ما در یک تور مدیترانه از دست همه فرار کردیم. در بیست سالگی، هیچ دختری این کار را نمی کند. اما لباس ها، رقص ها، باج دادن ها، ساقدوش ها و دیگر زباله ها چطور؟ و در سی و چند سالگی عروسی بدون مونوکسید کربن معقول است و ... من آن را دوست دارم. ما پنج سال است که با هم هستیم. کمی بیشتر از یک سال متاهل.
آینده ما؟ نمی دانم. فقط می دانم که قطعاً آنجاست. و سن ... سن چیست؟ وقتی روی شانه من خوابش می برد، گاهی در خواب با لب هایش شانه ام را می گیرد. و تا زمانی که او این کار را انجام دهد، مهم نیست ما چند سال داریم، او از من کوچکتر خواهد بود.

شوهران بزرگی که از همسرانشان کوچکتر بودند

سالوادور دالی 10 سال از همسر و گالا کوچکتر بود. این واقعیت که او 10 سال کوچکتر است مانع از حفظ جذابیت متقابل این زوج عجیب و غریب برای بقیه عمرشان نشد. وقتی گالا درگذشت، دالی از خلقت دست کشید و هفت سال آخر عمر خود را در تنهایی غم انگیزی گذراند.

سرگئی یسنینو ایادورا دانکن 17 سال از هم جدا شدند. این عاشقانه پرشور عجیب متعاقباً با شایعات و افسانه ها پر شد.

میلنا ماریچهمسر اول انیشتین پنج سال از او بزرگتر بود. هنگامی که آنها ملاقات کردند، او 17 و او 22 سال داشت. بسیاری از دانشمندان معتقدند که بدون او، نظریه نسبیت محقق نمی شد. همسر دوم نابغه تنها سه سال از او بزرگتر بود و او قبلاً دو فرزند از ازدواج قبلی داشت.

آنوره دو بالزاکاولین و مهمترین عشق خود را لورا دو ورنی نویسنده نامید، ازدواج کرد زن مسناو به مدت 22 سال او نه تنها یک معشوقه، بلکه دوست و مشاور نویسنده شد و بالزاک را به کارهای ادبی الهام بخشید.

دایان دو پواتیهمعشوقه هنری دوم پادشاه فرانسه، 20 سال از او بزرگتر بود. هنری در تمام عمرش او را تا زمان مرگش در یک تورنمنت جوست دوست داشت و دیانا را موزه و بهترین دوست خود می‌دانست.

عشق واقعی هیچ مرز و مانعی نمی شناسد. یک تکه بال کوپید، تیرهایی در دو قلب، و عمل انجام شد - یک مرد و یک زن عاشق هستند. اما بیایید ایده های عاشقانه در مورد عشق را کنار بگذاریم و اصل ماجرا را از نظر آمار خشک نگاه کنیم. اشتیاق، عشق، آتش در چشم ها و آه های بی حال - همه اینها با گذشت زمان می گذرد. و عوامل کاملاً "دنیوی" وجود دارد که بر استحکام روابط تأثیر می گذارد - به عنوان مثال، تفاوت سنی بین شرکا. ما با متخصصان متوجه خواهیم شد که آیا یک فاصله سنی ایده آل وجود دارد که یک رابطه قوی و هماهنگ بین یک مرد و یک زن را تضمین کند.

در اکثر خانواده های ایجاد شده، مرد 3 سال از زن بزرگتر است. این روند در همه کشورهای جهان مشاهده می شود. و این به راحتی قابل توضیح است - ناخودآگاه شخص به دنبال "برابر" هم از نظر موقعیت اجتماعی و هم از نظر رشد فکری است. و در اینجا سن نقش مهمی ایفا می کند - تجربه زندگی به دست می آید، خرد می آید، جهان بینی تغییر می کند.

با هر ازدواج متوالی، مرد به دنبال همسری جوان تر می گردد. "موی خاکستری - شیطان در دنده" - این ضرب المثل به وضوح کار می کند. با افزایش سن، تمایل به دیدن یک زن "تازه تر" در کنار او وجود دارد.

اما باور کنید، اتحادیه هایی که یکی از شرکای آنها بسیار مسن تر یا جوان تر از منتخب آنها است، امروز غیر معمول نیستند. و اگر چنین زوجی را ببینید - یک مرد بزرگ و یک دختر جوان - چه فکر می کنید؟ البته، اولین چیزی که به ذهن می رسد این است که ازدواج "نابرابر" چشم اندازی ندارد، زیرا فقط بر اساس منافع تجاری ساخته شده است. و آمارها بی امان هستند - اتحادیه هایی که در آنها اختلاف سنی بسیار زیاد است بسیار بیشتر از اتحادیه هایی که سن همسران در آنها چندان قابل توجه نیست شکسته می شوند. اما عشق عشق است - استثناهای دلپذیر وجود دارد!

فرمول ایده آل: آیا تفاوت سنی بهینه وجود دارد؟

روانشناسان بر این باورند که اختلاف سنی بهینه بین زن و مرد برای ایجاد خانواده ای مستحکم 5-6 سال است. در عین حال، "کلاسیک" ازدواج موقعیتی است که همسر بزرگتر است.

اختلاف 5-6 سال از نظر رشد روانی-عاطفی همسران ایده آل است. معلوم می شود که او و او در یک سطح هستند - هر دو قبلاً تجربه زندگی را به دست آورده اند ، روابطی در پشت آنها وجود دارد ، تصمیم آنها برای تشکیل خانواده در نظر گرفته می شود ، یک پایه مادی وجود دارد. همه اینها حداقل تضمینی برای یک رابطه طولانی مدت است. مطالعات جامعه شناسی نشان می دهد که چنین زوج هایی فرزندان بیشتری دارند.

حکیمان چینی فرمول خاص خود را برای اختلاف سنی قابل قبول بین همسران ارائه کردند. ما یک ماشین حساب می گیریم. عروس ایده آل بر اساس چنین محاسبات ریاضی انتخاب می شود - سن مرد بر 2 تقسیم می شود و به نتیجه 7 اضافه می شود. به عنوان مثال، اگر مردی 30 ساله است، منتخب او باید 22 سال داشته باشد. توجه کنید - با چنین محاسباتی معلوم می شود که هر چه مرد مسن تر باشد، زن "ایده آل" او جوان تر است. شرق موضوع حساسی است.

ازدواج در همان سن - کلاسیک در زمان شوروی. جای تعجب نیست - در آن سالها برابری همه "درست" تلقی می شد و کوچکترین انحراف از "هنجارها" باعث انتقاد اطرافیان آنها می شد. تفاوت برجسته بین زن و مرد مورد استقبال قرار نگرفت - چه در زندگی شخصی و چه در زندگی اجتماعی. به همین دلیل است که سن همسران تقریباً یکسان بود - به این ترتیب پذیرفته شد.

ازدواج بین همسالان معمولا ازدواج زودهنگام است. بیشتر اوقات، جوانان در دبیرستان یا در مؤسسه با یکدیگر آشنا می شوند و سپس تصمیم به تشکیل خانواده می گیرند. اتحادیه های "برابر" مزایای زیادی دارند: علایق و دوستان مشترک، سبک زندگی مشابه و ارزش های زندگی. معلوم می شود که او و او در شرایط مساوی و با سرعتی برابر، توشه زندگی خانوادگی را می کشند.

اما همسران همسن نمی توانند بدون مشکل کار کنند - آنها می توانند به سرعت از یکدیگر خسته شوند. اگر ازدواج زودهنگام باشد، مطمئناً مشکلاتی در پس زمینه کمبود مالی ایجاد می شود. این زوج شریک باتجربه تری ندارند که آماده خاموش کردن طوفان در یک رابطه باشد - و این با اقدامات عجولانه ، نزاع ها ، خیانت ها تهدید می شود.

آمارها نشان می دهد که در خانواده ای که همسران آن هم سن و سال هستند، خیانت بیشتر اتفاق می افتد - به خصوص اگر ازدواج خیلی زود انجام شده باشد. دلایل مختلفی وجود دارد - یکی از شرکا به دنبال حمایت و تسلی در کنار و همچنین کنجکاوی پیش پا افتاده به دلیل تجربه ناکافی جنسی است.

یک مرد از شریک زندگی خود بزرگتر است - کلاسیک روابط عشقی. اما زمانی که تفاوت چندان محسوس نباشد (3-5 سال) یک چیز است و وقتی ناسازگاری چشمگیر است کاملاً چیز دیگری است.

مردان بالغی که به دنبال همسران جوان هستند کاملاً قابل درک است. او بار بچه ها را بر دوش نمی کشد، که این امر "سرمایه گذاری مالی" در زندگی خانوادگی را کاهش می دهد. او تجربه غنی در روابط جنسی ندارد - می توانید خود را در نقش "معلم" امتحان کنید. و بدن جوان در آغوش گرفتن دلپذیرتر است. اما مردان همیشه "اهداف تجاری" را دنبال نمی کنند - عشق همچنان بیشتر برنده می شود.

برای 10-15 سال

جامعه با ازدواج هایی که در آن شوهر 10-15 سال از همسرش بزرگتر است تحمل می کند - کلیشه ها دیگر غالب نیستند. و روابط می توانند بسیار قوی باشند!

این مرد قبلاً موفق به ایجاد شغلی شده است ، به نظرات دوستان و بستگان خود در رابطه با زندگی شخصی خود بستگی ندارد. او به ایجاد یک خانواده مسئولانه نزدیک می شود - بدون احساسات غیر ضروری، با درک روانشناسی زنانه، بدون اشتباهات احمقانه. با چنین تفاوت سنی، نزاع های کمی وجود دارد - همسر تجربه در روابط دارد، او نسبت به کاستی های نیمه دوم مدارا می کند و می تواند درگیری های در حال ظهور را بدون ضرر و زیان های غیر ضروری حل کند. زن در این زوج نیز کاملاً خوشحال است - منتخب کاملاً از او حمایت می کند ، پایه مادی برای خودسازی ، لذت "بالغ" در رختخواب وجود دارد.

برای 20 سال یا بیشتر

چندین قرن پیش، وضعیتی که دختران را به ازدواج با کسی که مناسب پدرش بود، می‌دادند. الان فقط باعث محکومیت جامعه می شود. فقط هنگام نگاه کردن به چنین جفتی، بلافاصله این فکر به وجود می آید که این یک محاسبه است. خوب، یک خانم جوان چگونه می تواند با یک مرد مسن زندگی کند؟ عشق چیست؟

در واقع ، چنین اتحادیه ای می تواند هم برای او و هم برای او "مناسب" باشد - یک زن شریک باتجربه ای را تحسین می کند که زندگی را می شناسد و مردی از خنده ای شاد لذت می برد و به نظر می رسد با انرژی او تغذیه می شود و در نقش نگهبان تلاش می کند. .

اما در اینجا مهم است که درک کنیم که حدود 10-15 سال ازدواج - و مردی با موهای خاکستری کمی در معابد به یک پیرمرد تبدیل می شود. و همسر هنوز در شکوفه کامل خواهد بود - خطر خیانت وجود دارد. یک دختر باید رویاهای خود را در مورد داشتن 3-4 فرزند در خانواده رها کند - سالها تأثیر خود را می گذارند و با سبک زندگی بسیاری از مردان، شانس لقاح کاهش می یابد. و این فقط در مورد فیزیولوژی نیست - در سن 40 سالگی، یک مرد احتمالاً قبلاً از ازدواج های قبلی فرزندان دارد. آیا او باید چند کودک دیگر را روی شانه های سالخورده خود حمل کند؟

دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که ازدواج‌هایی که در آن اختلاف سنی زیادی وجود دارد، می‌تواند عمر هر دو همسر را کوتاه کند. و همه به دلیل استرسی است که یک مرد و یک زن تجربه می کنند - از این گذشته ، آنها در میان شایعات و شایعات انسانی ، محکومیت عمومی زندگی می کنند. و این بر وضعیت سلامتی تأثیر منفی می گذارد! از سوی دیگر، مردی که با یک همسر جوان زندگی می کند ناگهان شروع به جوان شدن می کند - به نظر می رسد او جوانی او را "نوشیده". اما یک زن، برعکس، به سرعت محو می شود - ناخودآگاه او سعی می کند با سن انتخاب شده مطابقت داشته باشد.

همیشه اعتقاد بر این بوده است که وقتی یک زن در یک زوج بزرگتر است، این طبیعی نیست. الان هم در مواقع آزادگی این امر اغلب باعث مذمت جامعه می شود. و بسیار بیهوده - آمار نشان می دهد که چنین ازدواج هایی کاملاً قوی هستند.

اگر زنی 5-7 سال از منتخب خود بزرگتر باشد، چنین تفاوتی تقریباً غیرقابل محسوس است - به ویژه هنگامی که هر دو شریک زندگی بیش از 30 سال دارند. این زوج را می توان ایده آل نامید - همسران دست در دست هم در مسیر زندگی خانوادگی قدم می زنند. یک زن تا حدودی عاقل تر است، او تجربه دارد - او به آرامی شوهرش را به دستاوردهای بزرگ راهنمایی می کند. اتحادیه قوی! علاوه بر این ، برای مطابقت با همسر جوان خود ، یک زن "جوانتر" است - از خود مراقبت می کند ، از قوانین یک سبک زندگی سالم پیروی می کند. هر دو راضی هستند.

و اگر زن بسیار بزرگتر از منتخب خود باشد، زن و شوهر باید بر چه آزمایشاتی غلبه کنند؟

به مدت 10 سال

چنین ازدواج هایی نادر است. و این به راحتی قابل توضیح است - اکثر مردان در هر سنی به دنبال شریک زندگی جوانتر از خود هستند. هیچ کاری نمی توان کرد، این طبیعت است - "مرد" شخصا و به کل جهان ثابت می کند که "هو" است و می تواند جوان ترین و جذاب ترین را فتح کند. البته خانم های مسن در بین پسران جوان سروصدا ایجاد نمی کنند.

بسیاری از زوج ها، که در آن یک زن 10-15 سال از یک مرد بزرگتر است، موفق به ایجاد یک رابطه عاشقانه هماهنگ می شوند. برخی از مردان از نقش یک برده در یک زن و شوهر کاملا راضی هستند - آنها یک زن بالغ تر را تحسین می کنند، به توصیه های او گوش می دهند. یک زن احساس نیاز و دوست داشتن می کند.

اما نمی توان از مشکلات اجتناب کرد. همسر اغلب بیش از حد مشکوک، حسود و مشکوک می شود - رقبای جوان زیادی در اطراف وجود دارند که می توانند منتخب را از خود دور کنند. جای تعجب نیست که این دلیلی برای نگرانی است. و با افزایش سن، پوشاندن چین و چروک ها دشوارتر می شود - نمی توانید از طبیعت دور شوید. یا مردی "کاستی" یک زن را تحمل می کند و او را بی اندازه دوست دارد، یا دیر یا زود به دنبال همسری جوان تر می رود.

برای 20 سال و بیشتر

هر زنی دوست دارد احساس جذابیت و خواستن کند. این همان چیزی است که یک خانم را وقتی شریک زندگی بسیار جوانتر از خودش پیدا می کند، سوق می دهد. چنین زوجی نمونه بارز رابطه مادر و پسر است. یک زن از یک مرد جوان مراقبت می کند، اغلب او را از نظر مالی تأمین می کند.

یک خانم بالغ و جالب کاملاً قادر است سر یک پسر جوان را بچرخاند. اما بدیهی است که چنین اتحادی طولانی نخواهد بود - یک مرد با کسب تجربه (تا حد زیادی - جنسی) به زودی به همان سن می رود. و اگر یک جنتلمن جوان در آغوش یک خانم سالخورده بماند، به احتمال زیاد یا عقده ادیپ است یا یک علاقه مزدور. به طور طبیعی، نه یکی و نه دیگری به یک اتحادیه شاد و قوی کمک نمی کنند.

تفاوت سنی مطلوب بین عاشقان یک مفهوم بسیار ذهنی است. و در هر مورد، می توانید هم مزایا و هم معایب را بیابید. با آنها به عنوان یک هشدار در مورد مشکلات احتمالی رابطه رفتار کنید، و نه به عنوان یک راهنمای روشن برای انتخاب شریک زندگی. از قدرت عشق غافل نشویم که همه اعصار رام هستند!